Wednesday, November 17, 2010

زندگی


کارها گله گله مونده
فضای زندگیم کمه
همه میگن حقه ته! بدش می گن باید سختی بکشی
خب
بعدش میگن سرباز فراری
چرآ؟
چون که باید بری سربازی که سختی بکشی؟
آهان!
جالبه اینجا سختی بکش، سرباز فراری هم میشم چون سربازی نرفتم
نمی گم نمی رم ولی انصاف نی! با ای اسم بخونن مارو
ولش کن این مطلب اصلی نی
الان رخت ها رو دارم می شورم
خداروشکر هیچ مرضی ندارم پدر مادر سلامت و زنده خانواده تندرست
درس دارم کار دارم
زندگی خوب و خوش را هم خواهم داشت
مادرم قراره بیاد اینجا با خواهرم بمونه
خواهرم اینجا درس بخونه
من از صمیم قلب دوست دارم و لی فکر کنم صلاح نباشه
به هر حال
خودم هستم که دست خودم رو باید بگیرم
داشتم فیس بوک بازی می کردم
بی خودی رو موارد مردم نظر بدم؟؟؟؟؟ بعدش اوناسرد سرد بهم بخندن؟ شخصیتم رفت زیر سوال
رفتم سراغ رختهام
بشورم و بسابم بهتر از اون جور فیسبوکیدن ه، آشغال! بو میده

Tuesday, November 16, 2010

خواستگاری

از هر چی خواستگاری بدم میاد
ذات خواستگاری ناز کردنه اما به اندازه
نه سنگ روی یخ کردن
شاید (حتما) درست نی که این طور ۱۰۰ در صد تصمیم بگیرم ، چون شتری هست که در خونه همه می خوابه
یعنی بگم از هر چی ..... بدم میاد
ولی الان تو هر جا میبینم میشنوم که یکی رفته خواستگاری یا رفته از دختری واسه ازدواج سوال کرده سوال آشنایی خودم میاد تو ذهنم، سوالی که خواستگاری نبود
تا خواستگاری حالا حالاها مونده بود، فقط آشنایی خانوادگی... اما نشد
نمی دانم خدا چه می خواهد من تلاشم را کردم
حتی سوال دوباره هم کردم، ولی نشد

مشترک ترین انسان بود بنظرم

اما دنیا به آخر نرسیده
می گردیم
ایشالا منم یه روز سر و سامون می گیرم
همین(باصدای بند)....:و

Monday, November 15, 2010

از همون روز اول اول شروع شد
کم کم گرم می گرفتیم خدا رو شکر همه چی خوب جلو می ره
هر آدمی خوبی های خاص خودش رو داره و مشکلات و کمبود هایی از نظر نفر مقابلش داره
، خوب ، با این هم کاملا میشه کنار اومد
روز تولدش سعی کردم بهترین ِ تلاش هامو بکنم که شاد بشه
شد و خدا رور شکر

نمی خام روز تولدم بشه
چون دوست ندارم کسی بهم بگه تولدت مبارک